بهانه هایی برای نوشتن

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارتباط» ثبت شده است

دورهمی ۲ ساعته دیشب


دورهمی


دیشب مصمم و با اراده دل از اینترنت و گوشی و لپ تاپ و فضای مجازی کندم و خانواده رو هم هل دادم و رفتیم به دیدن یک فرد دوست داشتنی که دایی مادرم و عموی پدرم هست. ۲ ساعت بیشتر طول نکشید اما بسیار شیرین و دلچسب بود.

امروز ما به این دورهمی های واقعی و ارتباطات حقیقی بسیار نیازمند شده ایم و چوب ارتباطات غیر حقیقی مجازی را می خوریم، هر چند استفاده نادرست و فضای حاکم بر بستر مجازی هر کدوم از ما رو به سمت یک فرد منزوی و بریده از دیگران سوق میده و هزاران اختلال و مشکل روحی مثل نشاط نداشتن رو برای ما ایجاد کرده...

القصه اینکه شما هم برای تشکیل و حضور در این دورهمی ها برنامه داشته باشید تا از برکاتش استفاده کنید البته حواستون باشه بودن تو جمع و هم چنان سر در گوشی داشتن هم ناجوره هم بی فایده هر چند از نبودن کامل بهتره.

ایام به کام

۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۲۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

نقش تفاهم در استمرار و پایداری ارتباط

یک ارتباط بین دو نفر، شکل گرفته است. یکی از مهم‌ترین عوامل رشد این رابطه، تفاهم است. تفاهم را فهم نزدیک به هم می دانم و تعریف می کنم.
معمولا کسانی که فهم مشترک و نزدیک به همی از پدیده ها ندارند، در ارتباط خود دچار سردی و دوری از هم می شوند. مثالی برای نزدیک شدن به فهم مشترک، ارتباط دو فرد از دو جناح سیاسی مختلف است.

اگر نگاهی به دوستان خود بیندازیم، دوستان صمیمی خود را، کسانی خواهیم یافت که اشتراک فهمی بسیاری با هم داریم یا در واقع اشتراک نظر زیادی داریم و بسیاری از نظرات و دیدگاه هایمان با هم انطباق دارد و بر عکس با کسانی که اختلاف شدید دیدگاه داریم، ارتباط سرد و بی روحی داریم.

فهم ما در قالب بینش و نگرش، ریخته می شود و در واقع بینش و نگاه ما همان فهم ماست. بنابراین آن چه یک ارتباط مستمر و پایدار و با ثبات را خلق می کند، بینش و نگاه نزدیک به هم یا فهم نزدیک به هم است.

ازدواج هم یک ارتباط است و برای این که زوج ارتباط مستمر و پایداری داشته باشند، نیازمند نگاه و بینش نزدیک و فهم نزدیک به هم هستند، هر چند سایر عوامل هم به جای خود موثرند.

دیدگاه شما چیست؟

۲۰ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

در پی حادثه غیر اخلاقی در یکی از مدارس تهران(۱)

در پی خبر حادثه غیر اخلاقی در یکی از مدارس تهران:
مدرسه است جایی که تقریبا ۱۲ سال از عمر فرد در آن سپری می شود. اگر بخواهیم معادلی برای مدرسه معرفی کنیم، آن معلم است. دانش آموزان، اکثر زمان خود را در کلاس با به اصطلاح معلمین می گذارنند برای همین مدرسه یعنی معلم. اما حقیقتا چه کسی را می توان معلم لقب داد؟

آگاهی و سپس پذیرش واقعیت، مقدمه‌ی اصلاح است، پس اجازه دهید کمی به رسم معمول نق بزنم.

بنده هر چه که نگاه می کنم، کسی از مدرسین خودم و اطرافیانم که مدرس هستند، را نمی توان معلم لقب داد.آن ها فقط مدرس هستند، حتی نیستند چون تدریسشان هم استاندارد و طبق اصول آموزشی نیست...

از سند تحول بنیادین اطلاع دارید؟ این سند را از اینجا می توانید دانلود کنید. بحث ها دارد که بماند وقت دگر...
به نظر بنده تحول در آموزش و پرورش یعنی تحول در آموزگاران و مدرسین، یعنی تزریق معلم به معنای واقعی به مدارس. مدارس ما از کمبود معلم در حال خفگی است. هر چند طبق گفته ی چند روز پیش جناب وزیر، مدرس هم کم دارد و قرار است آزمون استخدامی برگزار شود.

معلم می خواهیم، کسی که هم صاحب علم باشد، هم مهارت های زندگی را که ساده ترینش برقراری ارتباط با دیگران از جمله دانش آموزان است را مسلط باشد و با تزریق علم و روحیه و مهارت، انسان بسازد.

دیروز جایگاه معلم را عده ای که از طریق سوادآموزی، سواد خواندن و نوشتن آموخته بودند، تسخیر کرده بودند و امروز جوانان بی تجربه ای که اکثرا مهارت های زندگی را برای زندگی شخصی شان هم نیاموخته اند و تجربه نکرده اند و صرفا مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشته ای را یدک می کشند! جایگاه معلم در تسخیر کسانی است که معلمی را نه انسان سازی بلکه سرگرمی ای برای حقوق آخر ماه می بینند و مدیرانی که با مدرسه مثل بنگاه ثروت سازی برخورد می کنند و در هر کوچه ای و در هر قفسی چیزی به نام مدرسه غیر انتفاعی برپا کرده اند.

باقی گلایه ها و بایدها و نباید ها و تاثیرات معلم و مدرسه بماند برای نوشته های بعد، اگر خدا توفیق دهد.

شاید برای شما هم اتفاق بیافتد!!! تجربه یکی از دوستان در فضای مدرسه و معلمی است...

با نظر ارزشمند خودتون نقاط تاریک و کور نگاه ما رو منور کنید...

۰۹ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۳۲ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فرید

احساس مبهمی دارم...

احساس مبهمی دارم، احساسی که برام آشنا نیست و نمی دونم دلیلش چیه و نتیجش چی میشه...

شناخت احساسات و مدیریت اون ها برای ساختن زندگی مطلوب بسیار مهم و حیاتی است. در روان شناسی بهش میگن هوش هیجانی یا همون ای کیو.

داشتن یه حس مبهم برای من یعنی اضافه شدن یه حس جدید. جالب و هیجان انگیز هست، مثل جعبه ی در بسته ای میمونه که کنجکاوی بدونی چی داخلش هست.

یکی از مهارت هایی که همه به عنوان انسان بهش نیازمندیم مهارت ارتباط با احساس یا تعامل با احساس هست.
احساس رو درک کنیم و بفهمیم، ریشه و علتشو بشناسیم و اثرات و تاثیراتشو بشناسیم تا در نهایت اون رو در راستای زندگی ای که می خواهیم بسازیم، هدایت و مدیریت کنیم.

اگه علاقه مند بودید موضوعات هوش هیجانی، تخلیه هیجانی و مباحث مربوط به واژه احساس رو جست و جو کنید.

۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۳ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فرید