بهانه هایی برای نوشتن

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهارت» ثبت شده است

در پی حادثه غیر اخلاقی در یکی از مدارس تهران(۱)

در پی خبر حادثه غیر اخلاقی در یکی از مدارس تهران:
مدرسه است جایی که تقریبا ۱۲ سال از عمر فرد در آن سپری می شود. اگر بخواهیم معادلی برای مدرسه معرفی کنیم، آن معلم است. دانش آموزان، اکثر زمان خود را در کلاس با به اصطلاح معلمین می گذارنند برای همین مدرسه یعنی معلم. اما حقیقتا چه کسی را می توان معلم لقب داد؟

آگاهی و سپس پذیرش واقعیت، مقدمه‌ی اصلاح است، پس اجازه دهید کمی به رسم معمول نق بزنم.

بنده هر چه که نگاه می کنم، کسی از مدرسین خودم و اطرافیانم که مدرس هستند، را نمی توان معلم لقب داد.آن ها فقط مدرس هستند، حتی نیستند چون تدریسشان هم استاندارد و طبق اصول آموزشی نیست...

از سند تحول بنیادین اطلاع دارید؟ این سند را از اینجا می توانید دانلود کنید. بحث ها دارد که بماند وقت دگر...
به نظر بنده تحول در آموزش و پرورش یعنی تحول در آموزگاران و مدرسین، یعنی تزریق معلم به معنای واقعی به مدارس. مدارس ما از کمبود معلم در حال خفگی است. هر چند طبق گفته ی چند روز پیش جناب وزیر، مدرس هم کم دارد و قرار است آزمون استخدامی برگزار شود.

معلم می خواهیم، کسی که هم صاحب علم باشد، هم مهارت های زندگی را که ساده ترینش برقراری ارتباط با دیگران از جمله دانش آموزان است را مسلط باشد و با تزریق علم و روحیه و مهارت، انسان بسازد.

دیروز جایگاه معلم را عده ای که از طریق سوادآموزی، سواد خواندن و نوشتن آموخته بودند، تسخیر کرده بودند و امروز جوانان بی تجربه ای که اکثرا مهارت های زندگی را برای زندگی شخصی شان هم نیاموخته اند و تجربه نکرده اند و صرفا مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشته ای را یدک می کشند! جایگاه معلم در تسخیر کسانی است که معلمی را نه انسان سازی بلکه سرگرمی ای برای حقوق آخر ماه می بینند و مدیرانی که با مدرسه مثل بنگاه ثروت سازی برخورد می کنند و در هر کوچه ای و در هر قفسی چیزی به نام مدرسه غیر انتفاعی برپا کرده اند.

باقی گلایه ها و بایدها و نباید ها و تاثیرات معلم و مدرسه بماند برای نوشته های بعد، اگر خدا توفیق دهد.

شاید برای شما هم اتفاق بیافتد!!! تجربه یکی از دوستان در فضای مدرسه و معلمی است...

با نظر ارزشمند خودتون نقاط تاریک و کور نگاه ما رو منور کنید...

۰۹ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۳۲ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فرید

احساس مبهمی دارم...

احساس مبهمی دارم، احساسی که برام آشنا نیست و نمی دونم دلیلش چیه و نتیجش چی میشه...

شناخت احساسات و مدیریت اون ها برای ساختن زندگی مطلوب بسیار مهم و حیاتی است. در روان شناسی بهش میگن هوش هیجانی یا همون ای کیو.

داشتن یه حس مبهم برای من یعنی اضافه شدن یه حس جدید. جالب و هیجان انگیز هست، مثل جعبه ی در بسته ای میمونه که کنجکاوی بدونی چی داخلش هست.

یکی از مهارت هایی که همه به عنوان انسان بهش نیازمندیم مهارت ارتباط با احساس یا تعامل با احساس هست.
احساس رو درک کنیم و بفهمیم، ریشه و علتشو بشناسیم و اثرات و تاثیراتشو بشناسیم تا در نهایت اون رو در راستای زندگی ای که می خواهیم بسازیم، هدایت و مدیریت کنیم.

اگه علاقه مند بودید موضوعات هوش هیجانی، تخلیه هیجانی و مباحث مربوط به واژه احساس رو جست و جو کنید.

۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۳ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فرید

شخصیت کاری خوبی از خودم نساختم

امروز برای حضور و ورود به یک مجموعه یک قرار ملاقات داشتم. نمیشه گفت مصاحبه اما تقریبا مصاحبه ای داشتم.
قبل از این که ادامه ی داستان رو پی بگیرید لطفا نوشته ی کوتاه «چگونه یک جایگاه شغلی را بدست آوریم؟» را مطالعه کنید تا منظورم رو متوجه بشید.

چهره و شخصیت کاری خوبی از خودم نساختم. با چالش هایی که پیش پام گذاشتن خوب تا نکردم. به عبارت دیگه خودم رو اثبات نکردم. هر چند اگر فرض کنیم من نسبت به خود شخص ارزیابی کننده، اطلاعات و سواد بیش تر و گسترده تری هم داشته باشم اما بازم ملاک مهارت فرد هست یعنی چگونگی انجام کار، کیفیت انجام کار، سرعت انجام کار.

حتی اگر مدرک دکترا داشته باشید و سابقه آنچنانی، باز هم ملاک توان شما در انجام با کیفیت و سریع کار هست یعنی مهارت ملاک است. اصلا همه ی درس خواندن و مطالعه کردن برای این هست که در نهایت کیفیت کار ما و مهارت ما افزایش پیدا کند و حرفه ای تر و ماهر تر شویم.

این همان نکته ای است که اکثریت جامعه ما توقع دارند به واسطه مدرک و بدون این که مهارت و توانایی انجام کاری رو داشته باشند، صاحب شغل با درآمد مطلوب باشند. اما بهتره از خودمون سوال کنیم که در ازای کدامین هنر و مهارت و توانایی ما باید به ما پول پرداخت کنند.

برگردیم به داستان خودم، گمان نمی کنم از این ملاقات نتیجه مطلوب بدست آید اما فردا همه چیز مشخص میشه.

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فرید