اون اوایل نمی دونستم اسمش کمال گرایی هست ولی یکی از اصولم که خیلی هم بهش می نازیدم این بود که « یا کاری رو انجام نمیدم یا ...» معادل همون یا صفر یا صد ( همه یا هیچ)

از لحاظ عقل و منطق کمال و کمال گرایی خیلی هم خوبه ولی کمال گرایی دقیقا مثل مواد مخدر میمونه. اوایل خوبه و ارضا میشی از لحاظ روحی ولی کم کم که استاندارد هات سفت و سخت تر میشه و کار به جایی میرسه که همین استاندارد های بالا و سخت خفه ات میکنه و نفس کشیدن رو برات سخت میکنه.


جای جای اشتباهات و ناکامی های زندگیم رو که نگاه میکنم ردپای نگرش کمال گرایی رو به وضوح میبینم.
اصلا نمیدونم از کی و کجا  این سبک و نگاه وارد زندگی و شخصیت من شد و ریشه دووند!

واقعا بیماری نادر و ازار دهنده ای هست و زندگی رو جهنم میکنه برا ادم. طوری که این استاندارد ها و باید های سفت و سخت لذت هر کاری رو از ادم میگیره.

تا الان شاید سه بار به این پی بردم که بزرگ ترین مشکل و معضل من، بزرگ ترین مانع پیشرفت من، بزرگ ترین درد من و عامل درد برای من همین کمال گرایی (perfectionism) هست ولی هر بار ازش گذشتم و توجه نکردم اما این بار داستان فرق داره.

این بار میخوام قضیه رو حل کنم و از اونجا که خیلی های دیگه هم همین مشکل رو دارن میخوام تجربیات خودم رو بهشون منتقل کنم تا اونا هم بتونن از این تجربیات استفاده کنن برای همین تو قسمت موضوعات یه موضوع بهش اختصاص میدم که شما هم اگه مشتاق هستید از اونجا بقیه مطالب رو پیگیری کنید.