شهید آوینی میگه یه زمانی واسه اینکه خودم رو روشن فکر جلوه بودم، کتاب های فلسفی غربی میزدم زیر بغل و می چرخیدم. اون روزا نشانه ی روشن فکر بودن دور دور کردن با کتاب فلسفی بود. امروز اما نشانه ی روشن فکر بودن یه مریضی خطرناک هست یعنی نق زدن، آه و ناله کردن، غر زدن، داد و بیداد کردن، آه و فغان و واویلا گفتن از دست تمام مخلوقات.
خواستم بگم این روشن فکری نیست، این یه مریضیه که اول از همه دودش تو چشم خودت میره و خودت از لحاظ روحی زندگی تلخ تری رو تجربه می کنی و بعد تو چشم جامعه. هر چند بخشی از این آه و ناله و جزع ها ناشی از مشکلات هست که خودم هم دوجین دارم از اون اما وقتی این تبدیل به عادت بشه روح و روانت رو در اتیش خودش می سوزونه.
الان اکثر وبلاگا رو که نگاه کنی، به خصوص اونایی که به مسائل جامعه چه اقتصادی چه فرهنگی می پردازن همشون در حال تولید این جنس محتوا هستن، هم چنین شرایط مشابهی در اینستا داریم. من که حالم بهم میخوره از خوندن این همه آه و ناله. هر چند بخشی از اون واقعیت ها هست اما زیبایی ها و نکات مثبت بسیاری هم هست که میشه از اون ها گفت و نوشت و اون ها رو هم دید تا حال و جس قشنگ تری رو تجربه کنبم.
مخلص کلام این که زشت انگاری و زشت دیدن به یک عادت برای ما تبدیل نشه. نیاز به توضیح و تفصیل بیشتری هست اما حوصلش نیست.