خدایا چیزی به نام من وجود ندارد چون من از خودم چیزی ندارم
همه چیز توئی و از توست
جسم است که تو داده ای
قدرت است که تو داده ای
تنها چیزی که من دارم و از قضا آن را هم تو داده ای، اختیار است و من با اختیاری که تو داده ای افسار مابقی داده هایت را در دست دارم.
خدایا من ماموری بیش نیستم.
توئی مدیر و مدبر و اداره کننده ی امور و منم مامور اجرا و واسطه تحقق اراده تو.
خدایا توفیقی ده که لایق واسطه بودن و ابزار تحقق اراده ی تو باشم و امانتی را که ابزار انجام ماموریت من است در همان راستا که مورد نظر و رضایت توست، به کار گیرم.
خدایا داشتن دغدغه و مشغله فکری برای من سم است و مضحک چرا که تا وقتی که مدیری چون تو مدبر امور است چه نیاز است به هراس و دغدغه، وقتی که هر چیزی را به وقت و به جای خودش از جایی که گمان نمی کنیم، می رسانی و تنها از ما می خواهی که روی ماموریت خود تمرکز کنیم و دغدغه چطور و چگونه و از کجایش را نداشته باشیم و البته بارها و به کرات تحقق این وعده تو را شاهد بوده ام.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار