مدت ها بود که هیچ کتابی منو جذب نمی کرد و کتاب ها برایم جذبه ای نداشتند تا این که به صورت اتفاقی تکه ای از کتاب آقای محمد دلاوری رو خوندم و مثل آهن ربا منو جذب کرد و در من شور و شوق خوندن و دنبال کردن رو ایجاد کرد.

عنوان کتاب ۹۷۶ روز در پس کوچه های اروپا هستش.


شاید بتونم بگم که بهترین کتاب هایی که خوندم از جلال آال احمد بوده که اصلا حس نکردم که داستان میخونم بلکه حس دیدن یک فیلم رو داشتم و حتی فراتر از اون احساس می کردم که همه چیز زنده و واقعی هست و هنوز که هنوزه صحنه ها و توصیفات جلال درونم زنده هستند چنان که بخشی از زندگی خودم بوده اند.

احساس می کنم فرق بین یک نویسنده واقعی بومی مثل جلال با سایر نویسنده ها مثل تفاوت تخم مرغ محلی با تخم مرغ صنعتی هست ! غیر قابل مقایسه و کاملا متمایز. این کجا و آن کجا...