در پی خبر حادثه غیر اخلاقی در یکی از مدارس تهران:
مدرسه است جایی که تقریبا ۱۲ سال از عمر فرد در آن سپری می شود. اگر بخواهیم معادلی برای مدرسه معرفی کنیم، آن معلم است. دانش آموزان، اکثر زمان خود را در کلاس با به اصطلاح معلمین می گذارنند برای همین مدرسه یعنی معلم. اما حقیقتا چه کسی را می توان معلم لقب داد؟
آگاهی و سپس پذیرش واقعیت، مقدمهی اصلاح است، پس اجازه دهید کمی به رسم معمول نق بزنم.
بنده هر چه که نگاه می کنم، کسی از مدرسین خودم و اطرافیانم که مدرس هستند، را نمی توان معلم لقب داد.آن ها فقط مدرس هستند، حتی نیستند چون تدریسشان هم استاندارد و طبق اصول آموزشی نیست...
از سند تحول بنیادین اطلاع دارید؟ این سند را از اینجا می توانید دانلود کنید. بحث ها دارد که بماند وقت دگر...
به نظر بنده تحول در آموزش و پرورش یعنی تحول در آموزگاران و مدرسین، یعنی تزریق معلم به معنای واقعی به مدارس. مدارس ما از کمبود معلم در حال خفگی است. هر چند طبق گفته ی چند روز پیش جناب وزیر، مدرس هم کم دارد و قرار است آزمون استخدامی برگزار شود.
معلم می خواهیم، کسی که هم صاحب علم باشد، هم مهارت های زندگی را که ساده ترینش برقراری ارتباط با دیگران از جمله دانش آموزان است را مسلط باشد و با تزریق علم و روحیه و مهارت، انسان بسازد.
دیروز جایگاه معلم را عده ای که از طریق سوادآموزی، سواد خواندن و نوشتن آموخته بودند، تسخیر کرده بودند و امروز جوانان بی تجربه ای که اکثرا مهارت های زندگی را برای زندگی شخصی شان هم نیاموخته اند و تجربه نکرده اند و صرفا مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشته ای را یدک می کشند! جایگاه معلم در تسخیر کسانی است که معلمی را نه انسان سازی بلکه سرگرمی ای برای حقوق آخر ماه می بینند و مدیرانی که با مدرسه مثل بنگاه ثروت سازی برخورد می کنند و در هر کوچه ای و در هر قفسی چیزی به نام مدرسه غیر انتفاعی برپا کرده اند.
باقی گلایه ها و بایدها و نباید ها و تاثیرات معلم و مدرسه بماند برای نوشته های بعد، اگر خدا توفیق دهد.
شاید برای شما هم اتفاق بیافتد!!! تجربه یکی از دوستان در فضای مدرسه و معلمی است...
با نظر ارزشمند خودتون نقاط تاریک و کور نگاه ما رو منور کنید...