تو زندگی اعتراض معنا نداره!! بله، همین طوره. اگر از به هر چیزی اعتراض داری و ناراضی هستی، یا تحمل کن و بساز یا شرایط رو تغییر بده.
اعتراض یعنی ناراضی هستی. اگر ناراضی هستی پس چرا برای تغییر اقدامی نمی کنی؟ منتظری از غیب برایت تغییر ایجاد کنند؟
تو زندگی اعتراض معنا نداره!! بله، همین طوره. اگر از به هر چیزی اعتراض داری و ناراضی هستی، یا تحمل کن و بساز یا شرایط رو تغییر بده.
اعتراض یعنی ناراضی هستی. اگر ناراضی هستی پس چرا برای تغییر اقدامی نمی کنی؟ منتظری از غیب برایت تغییر ایجاد کنند؟
خوش حالم که هنوز صدای اذان مثل یک مسکن قوی دردها و زخم های دلم رو آروم میکنه و آرامش رو به من بر میگردونه...
شاید چهار سال پیش که اول مسیر بودم و پیش خودم تصوراتی داشتم، هیچ وقت چنین روزی رو نمی دیدم که دانایی و دانش من به جای این که حلال مشکلات و مسائل باشه، عامل درد و رنج و خون دل خوردنم بشه.
پیش خودم تصور میکردم دلیل مشکلات و حل نشدنون، ندانستن و دانش نداشتن هست، یعنی میخوان مشکلات حل شه اما نمیدونن چطور (ای کاش این طور بود). پس محکم به مشاهده، مطالعه و تفکر پرداختم تا بدونم و بتونم در عمل گامی بردارم.
اما امروز واقعیت اینه که کسانی که در مسئولیت ها هستن، نگاه مسئولانه به جایگاهشون ندارن بلکه نگاه نوندونی به جایگاهشون دارن، آب باریکه ای است (به قول معروف) برای گذران زندگی و ما بقی را هم دنبال کسب و کار های دوم و سوم هستن.
این شد که هر چی بیشتر فهمیدم و دونستم، درد شد و باری شد مضاف که باید به دوش بکشم...
امروز شنیدم که زائرین پاکستانی اربعین که از مسیر ایران به کربلا رفته بودند، در حال برگشت به کشورشون هستن.
با خودم گفتم که چه چیزی باعث شده اینا درد و رنج سفر از پاکستان به ایران و از ایران به عراق رو به جون بخرن؟
با عقل که جور در نمیاد...
این نوشته ها از سایر وبلاگ ها انتخاب شده و به شما هم پیشنهاد می شود، ببینید:
۱- یکی احترام میگذارد و دیگری فـرامـوش میکند..
۴- سوئیس
دقت کنید که پیشنهاد این نوشته ها به معنای تایید ۱۰۰ درصدی محتوای آنها نیست...
از مزیت های وبلاگ بر شبکه های اجتماعی بسیار خوانده بودم، تا اینکه شبکه های اجتماعی رو هم تجربه کردم و فهمیدن فاصله از کجا تا به کجاست میان خواندن و فهمیدن، میان خواندن و تجربه کردن، میان شنیدن و چشیدن.
ترجیح میدم وبلاگ بنویسم، چون احساس میکنم شبکه های اجتماعی هیچ ثبات و پایداری ندارن. بر عکس وبلاگ که خیلی روی نوشته هات مسلطی و نظم و ترتیب و دسته بندی داره.
حقیقتا احساس میکنم شبکه های اجتماعی بچه بازی هست و سبک، به خصوص که امروزه بازاریابی کسب و کار ها هم منتقل شده به اینستا و توییتر و پر شده از ربات های که اتوماتیک لایک میکنن و کامنت تبلیغاتی میزارن و ...
شما اگر اهل وبلاگ بوده باشید یادتون هست که قبل از ظهور شبکه های اجتماعی مبتنی بر اینترنت مثل فیس بوک و توییتر و اینستا و ... کل بار بازاریابی روی دوش وبلاگ ها بود و زیر نوشته های وبلاگ ها پر بود از کامنت های تبلیغاتی مثل همین الان اینستا، کلی نرم افزار ارسال کامنت برای سرویس های وبلاگ دهی مختلف بود و بسیار بودن وبلاگ های تبلیغ محصولات.
ولی همون طور که می بینید الان دیگه خبری نیست و کسی زیر نوشته های شما کامنت بازاریابی فلان محصول نمیزاره، همه کوچ کردن اینستا و ... و کلی هم ربات و نرم افزار نوشته شده برای این موضوع.
خلاصه که وبلاگ از آفت بازاریابی و تبلیغات خلاص شد و نفس راحتی کشید اما الان این افت به شدت به جون اینستاگرام افتاده.
حرف زیاد دارم اما بماند، وبلاگ نویسی حس و حال خوبی داره که لذت می برم.
شاید نطقه عطف قبلی زندگیم اسفند ماه ۹۶ بود و الان بعد از ۷ ماه دوباره شاهد یک نقطه عطف دیگه هستم.
نطفه عطف، نقطه ای از زندگی هست که در ادامه ی مسیر انتخابی زندگیت، چرخشی رخ میده و یک اتفاق یا یک باور و اعتقاد، تحول بزرگی در نحوه ی ادامه دادن مسیر زندگی ایجاد میکنه.
زندگی پر از فراز و نشیب هست اما نقاط عطف عمق و اثرات عمیق تر و بزرگ تری دارند.
نقاط عطف زندگی، فضای و پنجره ی جدیدی در زندگی باز می کنند که شور و شوق تازه ای در انسان ایجاد میکنه.
تغییر برای اهل تفکر امر عادی و تکراری است اما نقاط عطف برای اهل تفکر هم غیر تکراری و جذاب است.
همیشه حرف از عدالت و ظلم ستیزی و رفاه و چه و چه بوده و همیشه وضعیت جور دیگه ای بوده یعنی برعکسش بوده تقریبا.
خب، حیات هم چنان ادامه داره، آیا آینده هم مثل گذشته خواهد بود؟