به مناسبت احتمالا اخرین روز ماه پربرکت رمضان، چند کلامی با خدا:

خدایا، بهتر از همه و بهتر از خودم، از فقر و نداری ام، مطلع هستی و خودم هم به آن، معترفم. اما انتظار دارم به هزار و یک وعده ی صادقی که به ما داده ای، از استجابت دعا گرفته (ادعونی استجب لکم) تا این که « من نزد گمان بنده ی خویشم»، درخواست مرا بپذیری و فقیر و دست خالی از مهمانی ات، خارج نکنی...

خیلی طول کشید تا فقر و ناتوانی ام را درک کنم و هم چنین غنا و دارایی و توان مندی تو را... اما در اخرین روز پهن بودن سفره ی مهمانی ات، مهم ترین خواسته ام این است که فقر ما را به غنای خودت وصل کنی و مرا همان گونه که فقیر و ندار، وارد شدم، خارج نکنی.

پ.ن: فقر و غنا و نداری و دارایی در تصور هر شخص، متفاوت است و شما با همان تصور خودتان معنا کنید...