بهانه هایی برای نوشتن

هر چی بیشتر میفهمم بیشتر درد میکشم

شاید چهار سال پیش که اول مسیر بودم و پیش خودم تصوراتی داشتم، هیچ وقت چنین روزی رو نمی دیدم که دانایی و دانش من به جای این که حلال مشکلات و مسائل باشه، عامل درد و رنج و خون دل خوردنم بشه.

پیش خودم تصور میکردم دلیل مشکلات و حل نشدنون، ندانستن و دانش نداشتن هست، یعنی میخوان مشکلات حل شه اما نمیدونن چطور (ای کاش این طور بود). پس محکم به مشاهده، مطالعه و تفکر پرداختم تا بدونم و بتونم در عمل گامی بردارم.

اما امروز واقعیت اینه که کسانی که در مسئولیت ها هستن، نگاه مسئولانه به جایگاهشون ندارن بلکه نگاه نوندونی به جایگاهشون دارن، آب باریکه ای است (به قول معروف) برای گذران زندگی و ما بقی را هم دنبال کسب و کار های دوم و سوم هستن.

این شد که هر چی بیشتر فهمیدم و دونستم، درد شد و باری شد مضاف که باید به دوش بکشم...

۰۶ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

از پاکستان تا به عراق

امروز شنیدم که زائرین پاکستانی اربعین که از مسیر ایران به کربلا رفته بودند، در حال برگشت به کشورشون هستن.

با خودم گفتم که چه چیزی باعث شده اینا درد و رنج سفر از پاکستان به ایران و از ایران به عراق رو به جون بخرن؟

با عقل که جور در نمیاد...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

شاید برای شما هم جالب باشد (1)

این نوشته ها از سایر وبلاگ ها انتخاب شده و به شما هم پیشنهاد می شود، ببینید:

۱- یکی احترام میگذارد و دیگری فـرامـوش میکند..

۲- جاذبه ی عشق...

۳- شهدا برای حجاب نرفتند

۴- سوئیس

۵- آن هنرمند کجاست؟

دقت کنید که پیشنهاد این نوشته ها به معنای تایید ۱۰۰ درصدی محتوای آنها نیست...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۸:۳۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فرید

فاصله‌ی شنیدن تا چشیدن

از مزیت های وبلاگ بر شبکه های اجتماعی بسیار خوانده بودم، تا اینکه شبکه های اجتماعی رو هم تجربه کردم و فهمیدن فاصله از کجا تا به کجاست میان خواندن و فهمیدن، میان خواندن و تجربه کردن، میان شنیدن و چشیدن.

۰۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

چرا وبلاگ می نویسم / تاریخچه تحلیلی وبلاگ نویسی من

ترجیح میدم وبلاگ بنویسم، چون احساس میکنم شبکه های اجتماعی هیچ ثبات و پایداری ندارن. بر عکس وبلاگ که خیلی روی نوشته هات مسلطی و نظم و ترتیب و دسته بندی داره.

حقیقتا احساس میکنم شبکه های اجتماعی بچه بازی هست و سبک، به خصوص که امروزه بازاریابی کسب و کار ها هم منتقل شده به اینستا و توییتر و پر شده از ربات های که اتوماتیک لایک میکنن و کامنت تبلیغاتی میزارن و ...

شما اگر اهل وبلاگ بوده باشید یادتون هست که قبل از ظهور شبکه های اجتماعی مبتنی بر اینترنت مثل فیس بوک و توییتر و اینستا و ... کل بار بازاریابی روی دوش وبلاگ ها بود و زیر نوشته های وبلاگ ها پر بود از کامنت های تبلیغاتی مثل همین الان اینستا، کلی نرم افزار ارسال کامنت برای سرویس های وبلاگ دهی مختلف بود و بسیار بودن وبلاگ های تبلیغ محصولات.

ولی همون طور که می بینید الان دیگه خبری نیست و کسی زیر نوشته های شما کامنت بازاریابی فلان محصول نمیزاره، همه کوچ کردن اینستا و ... و کلی هم ربات و نرم افزار نوشته شده برای این موضوع.

خلاصه که وبلاگ از آفت بازاریابی و تبلیغات خلاص شد و نفس راحتی کشید اما الان این افت به شدت به جون اینستاگرام افتاده.

حرف زیاد دارم اما بماند، وبلاگ نویسی حس و حال خوبی داره که لذت می برم.

۰۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

یک نقطه عطف جدید در زندگی من

شاید نطقه عطف قبلی زندگیم اسفند ماه ۹۶ بود و الان بعد از ۷ ماه دوباره شاهد یک نقطه عطف دیگه هستم.

نطفه عطف، نقطه ای از زندگی هست که در ادامه ی مسیر انتخابی زندگیت، چرخشی رخ میده و یک اتفاق یا یک باور و اعتقاد، تحول بزرگی در نحوه ی ادامه دادن مسیر زندگی ایجاد میکنه.
زندگی پر از فراز و نشیب هست اما نقاط عطف عمق و اثرات عمیق تر و بزرگ تری دارند.

نقاط عطف زندگی، فضای و پنجره ی جدیدی در زندگی باز می کنند که شور و شوق تازه ای در انسان ایجاد میکنه.

تغییر برای اهل تفکر امر عادی و تکراری است اما نقاط عطف برای اهل تفکر هم غیر تکراری و جذاب است.

۰۲ آبان ۹۷ ، ۱۳:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرید

از حرف تا واقعیت

همیشه حرف از عدالت و ظلم ستیزی و  رفاه و چه و چه بوده و همیشه وضعیت جور دیگه ای بوده یعنی برعکسش بوده تقریبا.

خب، حیات هم چنان ادامه داره، آیا آینده هم مثل گذشته خواهد بود؟

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فرید

نه به خاطر تنهایی ولی احساس تنهایی می کنم!

هر چند تنها هستم و مجرد اما احساس تنهایی ام ناشی از تنها بودن در مسیری است که انتخاب کرده ام.

دوست دارم کسی اهل درد و دغدغه مند می بود که قبل از من مسائل رو بررسی و تحلیل کرده بود، راه حل هایی پیدا کرده بود و من می نشستم در حضورش و از او استفاده می کردم، اما افسوس که تا الان تنها بوده ام. نه این که کسی نیست، من کسی را نمی شناسم و دور و اطرافم پیدا نکرده ام.

خسته نیستم اما باری که بر دوش می کشم، احساس سنگینی شدیدی داره. احتمالا علامت های سوال زیادی براتون ایجاد شده، اما همین قدر بگم که رسیدن به نتایج محکم و قابل اعتنا و سخت از اون، تعیین ساز و کار های اجرایی مبتنی بر اصول و نتایج، بسیار حالگیر، تدریجی و زمان بر است و زننده.

کار هر کسی نیست خرمن کوفتن، گاو نر می خواهد و مرد کهن (دیگه تشخیص اینکه ما گاو نریم یا مرد کهن با خودتون! من مخاطب خودم رو منفعل و منزوی نمی دونم!)

سرتون رو درد نیارم که درد دل زیاد دارم (از نوع روحی نه جسمی) ولی چاره چیست؟
شما راه حلی داشتی، سراپا گوشم...

۳۰ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۱ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فرید

راهبرد محتوایی ندارم یا شاید نباید داشته باشم

معمولا مردم عادی (غیر از کاسبا که برای بازاریابی از وبلاگ استفاده می کنن) از وبلاگ برا انتشار روزنوشته هاشون استفاده می کنن که شامل اتفاقات و تفکرات و احساسات و ... میشه.

اگر هدف انتشار روزنوشت ها باشه که گذر زمان مشخص میکنه از چی و کی و چطور باید بنویسید اما اگر هدف دارید از وبلاگ، باید برای تولید و انتشار محتواتون راهبرد داشته باشید، اصطلاحا راهبرد محتوایی یا معماری محتوا.

شما راهبرد دارید یا برا سرگرمی و دل خوشی خودتون می نویسید؟

اومدم این مطلبو منتشر کنم که منحرف شدم سمت نظرات و ... ولی بالاخره نوشتم.

۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۴:۴۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فرید

به نظرتون زندگی پیچیده تر میشه؟

به نظر میرسه هر چه از تاریخ تولد بشر میگذرد، زندگی اش پیچیده تر می شود. مسائل بیشتر به هم گره می خورند و باز کردنشان سخت تر می شود.

اما اگر از آن سو بنگریم، شاید زندگی بشر از همان ابتدا پیچیده بوده است، منتها چون ما نسبت به آن، آگاهی نداشته ایم، الان تصور می کنیم که زندگی بشر پیچیده تر می شود...

شما هم موافقید؟

۲۹ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فرید